معنی فراوانی وخوشی

حل جدول

فراوانی وخوشی

رغد


فراوانی

وفور

بسیاری، وفور، فراخی، کثرت، تکرر وقوع، بسامد

رغد


شادی وخوشی

یمن، نشاط، خوشحالی، شادمانی، جشن، کروز


بسیاری و فراوانی

وفور

لغت نامه دهخدا

فراوانی

فراوانی. [ف َ] (حامص) بسیاری. کثرت. (ناظم الاطباء):
قطره ٔ اشکم، اما ز فراوانی ضعف
طاقتی نیست که از دیده به مژگان برسم.
خاقانی.
|| وفور نعمت. بسیاری طعام و خوراک. (ناظم الاطباء). خصب. رخاء. فراخی. نقیض تنگی. (یادداشت به خط مؤلف). || عمق. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح علوم تجربی در کتابهای درسی و دانشگاهی در مقابل کلمه ٔ فرانسوی «فرکانس » به کار میرود که به معنی بسامد، تکرر و کثرت وقوع است. رجوع به فرکانس شود.

فرهنگ معین

فراوانی

(~.) (حامص.) بسیاری، وفور.

فرهنگ عمید

فراوانی

بسیاری، کثرت،
وفور نعمت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

فراوانی

ارزانی، بسیاری، فراخی، کثرت، وفور، بسامد، تکرروقوع،
(متضاد) تنگی، قلت

فارسی به عربی

فراوانی

تردد، حماس، غزاره، کثیر، مسرف، وفره، یسر

فرهنگ فارسی هوشیار

فراوانی

‎ بسیاری کثرت، وفور نعمت خصب رخا ء فراخی، بسامد تکرر کثرت وقوع.


فراوانی نسبی

فراوانی وابسته

فارسی به ایتالیایی

فراوانی

abbondanza

فارسی به آلمانی

فراوانی

Fülle, Übermaß

معادل ابجد

فراوانی وخوشی

1270

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری